سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 «حالم خراب بود و کسی باورش نشد»*

موضوعِ انتخاب بود و کسی باورش نشد

من کرده بودم ازدواج چند روز پیش

لیکن که خواب بود و کسی باورش نشد

اری جواب بودت ای نازنین ولی

آن هم حباب بود و کسی باورش نشد

گفتوم ننه مو زن مخام مستونی برام؟

جارو جواب بود و کسی باورش نشد

هی زنگ زدم در خانه ات چار صبح

قصدم ثواب بود و کسی باورش نشد

من دو بلیط ماه عسل هم گرفته ام

پولش حساب بود و کسی باورش نشد

داغان نمود مرا آن برادرت اما

قلبم کباب بود و کسی باورش نشد

عاشق شده بودم خلاصه اما حیف

احساس ناب بود و کسی باورش نشد

 

پ.ن:*مصرع اول از اقای مجید ترکابادی هستش

 سید محسن موسوی

 






تاریخ : پنج شنبه 95/1/12 | 10:35 صبح | نویسنده : محسن | نظرات ()

منم وزیر کشور شب های مهتابی

کنایه میزنی شب و دوباره میخوابی

ترور میان خلوت تاریک شب بوها

در آخرین تپش قلب شب تو می تابی

به توپ بستن مجلس به دست یک دولت

شکست لحظه آخر در آخرین لابی

سَرَم،سَرَم دوباره همان غده بد خیم

همان رفیق قدیمی دوباره بی تابی

سفیر وعده باران کجای دنیایی؟

بیا بده به غزل ها تو وعده آبی

چگونه ره بنمایامنت خورشید؟

چرا تو سنگر ما را نمی یابی؟

سقوط میکند این دولت اما تو

سفیر وعده باران ولی خوابی

«محسن موسوی» 






تاریخ : شنبه 94/12/8 | 11:24 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.