سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من در کشوری زندگی می کنم

که زبانش پارسی است

ولی به ان فارسی می گویند

چون عربی (پ) ندارد!!!

                                      دکتر شریعتی






تاریخ : سه شنبه 91/10/26 | 7:9 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()

 

 

 

دموکراسی یعنی این!!!

همه از قانون پایین تر اند

اما قانون خریدنیست

همه ازادند

با یک تبصره

(همه ی انانی که پول دارند)

همه اجازه حرف زدن دارند

اما با دهان بسته!

همه ثروتمندند

به جز فقرا!

پس ما پاکترین کشوریم

به جز...

 






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 3:52 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()

گلویم را محکم گرفت

بغض را میگویم !

داشت خفه ام می کرد

باورش شده بود بی تو

زندگی معنا ندارد!






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 11:39 صبح | نویسنده : محسن | نظرات ()

مادرم نماز می خواند و من آواز  !
.
.
عقایدمان چقدر فرق دارد !
او خدای خودش را دارد منم خدای خودم را !
خدای او بر روی قانون و قاعده است و از قدیم همین بوده !
خدای من بر اساس نیازم و تجربیاتم است و هر روز کامل تر از دیروز است !
او خدا را در کنج خانه و معجزه می بیند !
من خدا را در آسمان ها و درون خودم !

در قطره ای باران ، بغض هایی پر از اشک ، در شادی از ته دل !

در ثانیه به ثانیه زندگیم !
او جلوی خدایش سجده میکند !
ولی من در آغوش خدایم آرام میگیرم !
نمی دانم
خدای من واقعی تر است یا او !
دین من بهتر است یا او..


 

 






تاریخ : جمعه 91/10/8 | 10:30 صبح | نویسنده : محسن | نظرات ()

تنها به تماشای چه ای؟
بالا، گل یک روزه نور.
پایین، تاریکی باد.
بیهوده مپای، شب از شاخه نخواهد ریخت، و دریچه خدا روشن نیست.
از برگ سپهر، شبنم ستارگان خواهد پرید.
تو خواهی ماند و هراس بزرگ. ستون نگاه، و پیچک غم.
بیهوده مپای.
برخیز، که وهم گلی، زمین را شب کرد.
راهی شو، که گردش ماهی، شیار اندوهی در پی خود نهاد.
زنجره را بشنو: چه جهان غمناک است، و خدایی نیست، و خدایی هست، و خدایی...
بی گاه است، ببوی و برو، و چهره زیبایی در خواب دگر ببین.


سهراب سپهری







تاریخ : پنج شنبه 91/10/7 | 2:0 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.